امروز ساعت 6:10 دقیقه بیدار شدم اول نماز خوندم وبعدم شروع کردم به آماده شدن
پالتومو اتو کردم هوا خیلی سرد بود امروز
ماشین چقد کثیف شده بود ...یکم دستمال کشیدم بعدم ساعت 7 حرکت کردم سر رام آبجی رو رسوندم مدرسه
بعدم خودم رفتم مسیرمو عوض کردم واز ی راه دیگه امروز رفتم چون تو مجله موفقیت که دیروپز خریدم نوشته بود
گهگاهی مسیر تون و عوض کنین
ساعت 1 کلاسم تموم شدو برگشتنی رفتم دنبال آّجی مدرسه اونم با دوستاش آوردم
اومدم خونه ناهار و گذاشتم و خوردم ساعت 4 کلاسم آموزشگا شزو ع میشد
تایم آخرم امتحان داشتن بچه ها
این ترم هم تموم شد
من نبودم خونه بابا زنگ زدن و گفتن که از سامرا دارن بر میگردن برن کاظمین
الانم برا فردا ی ترجمه رو باید مینوشتم که من ننوشتم خیلی سخته منصرف شدم از نوشتنش
نمیدونم فردا چی بگم
برم برای شاگردام مطلباشونو آماده کنم