امروز ساعت 11 و نیم با یکی از همکلاسی ها قرار داشتم که جزوه ازش بگیرم و کپی کنم
ساعت 10 و ربع بود بیدار شدم به بابام سحر گفته بودم من و بیدار کنه ولی مثل اینکه متوجه نشده بوده
خودم بیدار شدم و ی ربعه آماده شدم بعدم رفتم ی شارژ خریدم و ب خ زنگ زدم و گفتم دارم میام
بعدم گفت باشه جلو داتشکده منتظرم
تو راه آهنگای صادقلو پلی میشه و من عاشق ِ این آهنگام هوس باز و رفت
میرسم دانشگاه و سریع میرم جزوه رو میگیرم ولی اونا میرن سر جلسه ِ امتحان
من امتحان نداشتم و رفتم انتشارات کپی گرفتم
بعدم رو چمن آ منتظر شدم تا بیاد
دیدم بعد ِ ی ربع دوستش اومد منم رفتم جزوه رو بهش دادم و خودم اومدم
دوباره تو راه ب بابا زنگ زدم که دارم میرم خونه کاری نداری بیام دنبالت
گفت نه من کار دارم تو برو
منم رفتم خونه بعد ِ چند دقیقه گرفتم خوابیدم تا بعدا از ظهر