143+جزوه

امروز ساعت 11 و نیم با یکی از همکلاسی ها قرار داشتم که جزوه ازش بگیرم و کپی کنم

ساعت 10 و ربع بود بیدار شدم به بابام سحر گفته بودم من و بیدار کنه ولی مثل اینکه متوجه نشده بوده

خودم بیدار شدم و ی ربعه آماده شدم بعدم رفتم ی شارژ خریدم و ب خ زنگ زدم و گفتم دارم میام

بعدم گفت باشه جلو داتشکده منتظرم

تو راه آهنگای صادقلو پلی میشه و من عاشق ِ این آهنگام هوس باز و رفت

میرسم دانشگاه و سریع میرم جزوه رو میگیرم ولی اونا میرن سر جلسه ِ امتحان

من امتحان نداشتم و رفتم انتشارات کپی گرفتم

بعدم رو چمن آ منتظر شدم تا بیاد

دیدم بعد ِ ی ربع دوستش اومد منم رفتم جزوه رو بهش دادم و خودم اومدم

دوباره تو راه ب بابا زنگ زدم که دارم میرم خونه کاری نداری بیام دنبالت

گفت نه من کار دارم تو برو

منم رفتم خونه بعد ِ چند دقیقه گرفتم خوابیدم تا بعدا از ظهر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.