96+چشم


بینایی چشمم روز به روز داره ضعیف تر میشه چقد بدبخت باشی که چشمت تنبلی داشته باشه و نتونی عملش کنی .....از اینم هم شانس نیاوردم یعنی باید تا اخر عمر عینک بزنم ؟

تازه بعد از چند وقت هم چشمم انحراف پیدا میکنه خدایا تو بهم کمک کن اگ این اتفاق بیفته من میمرم نمیتونم زنده باشم 31 اردیبهشت دارم میرم چشم پزشکب فقط خدا کنه بگه که چشمت هم ضیعفه هم تنبلی داره در این صورت میتونم عملش کنم در غیر این صورت باید تا آخر عمر تحمل کنم شایدم کور بشم اگ این اتفاق بیفته من میمیرم ذره ذره آب میشم خدایا آخه این چ بلاهایی هست که سر من داره میاد چقد آخه درد به ی انسان میدی بقیه دردهایی که تو زندگیم کشیدم بس نبود ؟؟؟؟

خدایا حرفامو بشنو خواهشا نذار من نابود بشم خدایا بهم کمک کن کمک کن........میدونی که چقد من به چشمام حساسم .....میدونی که ضعیفیش داره آژارم میده لطفا ی کاری کن که بتونم درستش کنم لطفا

به این اشکایی که دارم میریزم فک کن ببین من داره چقد بهت التماس میکنم

95+شهر بازی


اینو یادم رفت بنویسم که دیشب تا ساعت 12 تو شهر بازی بودیم خیلیم خوش گذشت من چرخ و فلک سوار شدم با کشتی ولی همین کشتی خیلی هیجان داشت اینقد هیجان که دلت انگار کنده میشد .....

میخواستم سالتو سوار بشم ولی بابا نذاشت!

94+نمایشگاه کتاب

امروز با هلیا جوونی رفتیم نمایشگاه کتاب ساعت 9 حرکت کردیم تقریبا 10:15 بود که رسیدم پارکینگ ماشین و پارک کردیم و سوار اتوبوس شدیم به سمت نمایشگاه

اولین کتابی که گرفتم ی پک آموزش نقاشی برا هلیا بود و بعد هم رفتیم نشر پرتقال و کلی کتاب گرفتم

از جمله طلسم آرزو ، روباهی به نام پکس،ماهی  روی درخت ،پاستیل های بنفش بود

و بعد هم چهار تا کتاب طنز گرفتم اسم انتشارات و یادم نیست ولی فروشنده ش گفت که همه ی کتابای ما طنز هست

بعد هم رفتم نشر چشمه ی کتاب گرفتم اسمش یادم نیست حال ندارم برم ببینم و بعد هم انتشارات میلکان ولی کتاباش گرون بود نشد بخرم و بعدم هم چهار تا کتاب شعر برای هلما

 روباهی به نام پکس

 

 

 

 

 

 

 

 

 طلسم آرزو

 

 

  پاستیل‌های بنفش

 

 

 

 ماهی روی درخت



جنگی که نجاتم داد

93+بن کتاب


امروز صبح با میترا رفتم بانک شهر بن کتابمو گرفتم و از اونجا هم رفتیم باهم چند تا مدرسه سر زدیم واسه کار معلمی که میترا میخواست

بالاخره بنمو گرفتم و همین هفته میرم نمایشگاه

92+هدایای روز معلم


از طرف آموزشگاه قدیمی روز چهار شنبه رفتم سینما و بعدش ناهار دعوت بودیم بعد ی میوه خوری  کوچیک بهمون کادو دادن ، ما هم براش ی میوه خوری  جنس برنج خریدیم

و این آموزشگاه هم امروز ساعت ده دعوت بودیم بهمون باز هم ی میوه خوری  دو طبقه دادن

و حالا کادوهای شاکردام

ی گلدون کوچیک خوشگل ، ی انگشتر و ی خودنویس ، یه میوه خوری با پیش دستی ش ، گل

امسال کادو ها م خیلی کم بود ولی باز م خوب بود