امروز امتحان فاینال بچه ها بود و تقریبا ساعت 5 کلاسم تموم شد و برای امیر مهدی یک ساعت کلاس خصوصی
گذاشتم بعدم کتاب جنگی که نجاتم داد و خوندم یکم
بعدم دخترا اومدن واسه امتحان و نیم ساعته نوشتن و اومدم خونه چون نماز ظهر مو نخونده بودم اول اونو خونذم
بعدم خیلی ضعف داشتم ی نیم ساعت خوابیدم بعدم بیدار شدم افطار بود
و روزه مو باز کردم
از دونات های خوشمزه ای که مامانم درست کرده بود ی عالمه خوردم
الانم دارم آهنگ گوش میدم ولی خیلی چشام سنگینه و خوابم میاد