-
95+شهر بازی
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 09:42
اینو یادم رفت بنویسم که دیشب تا ساعت 12 تو شهر بازی بودیم خیلیم خوش گذشت من چرخ و فلک سوار شدم با کشتی ولی همین کشتی خیلی هیجان داشت اینقد هیجان که دلت انگار کنده میشد ..... میخواستم سالتو سوار بشم ولی بابا نذاشت!
-
94+نمایشگاه کتاب
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 00:30
امروز با هلیا جوونی رفتیم نمایشگاه کتاب ساعت 9 حرکت کردیم تقریبا 10:15 بود که رسیدم پارکینگ ماشین و پارک کردیم و سوار اتوبوس شدیم به سمت نمایشگاه اولین کتابی که گرفتم ی پک آموزش نقاشی برا هلیا بود و بعد هم رفتیم نشر پرتقال و کلی کتاب گرفتم از جمله طلسم آرزو ، روباهی به نام پکس،ماهی روی درخت ،پاستیل های بنفش بود و بعد...
-
93+بن کتاب
شنبه 16 اردیبهشت 1396 12:10
امروز صبح با میترا رفتم بانک شهر بن کتابمو گرفتم و از اونجا هم رفتیم باهم چند تا مدرسه سر زدیم واسه کار معلمی که میترا میخواست بالاخره بنمو گرفتم و همین هفته میرم نمایشگاه
-
92+هدایای روز معلم
جمعه 15 اردیبهشت 1396 19:03
از طرف آموزشگاه قدیمی روز چهار شنبه رفتم سینما و بعدش ناهار دعوت بودیم بعد ی میوه خوری کوچیک بهمون کادو دادن ، ما هم براش ی میوه خوری جنس برنج خریدیم و این آموزشگاه هم امروز ساعت ده دعوت بودیم بهمون باز هم ی میوه خوری دو طبقه دادن و حالا کادوهای شاکردام ی گلدون کوچیک خوشگل ، ی انگشتر و ی خودنویس ، یه میوه خوری با پیش...
-
91+ted
جمعه 15 اردیبهشت 1396 18:59
روز چهارشنبه د لیل ترجمه ی زیادم نتوستم تد ببینم ولی امروز سه تا دیدم در عوض باید شیش تا میدیدم ولی نشد Rosie King: How autism freed me to be myself Ann Morgan: My year reading a book from every country in the world Sophie Scott: Why we laugh
-
روز معلم+90
سهشنبه 12 اردیبهشت 1396 01:57
دقیقا از معلم شدم 1391/07/08 حس خیلی خوبیه که میبینی دقیقا چهار سال و هفت ماه گذشته از روزی که معلمم خدارو شکر که تو این مدت چیزای خوب خوب یاد گرفتم وتجربه های خوبی بدست آوردم خدایا شکرت روز معلم مبارکککک
-
89+ted
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 22:53
ted اینم از فایل های تد 11 اردیبهشت96 Angela Lee Duckworth: Grit: The power of passion and perseverance Laura Vanderkam: How to gain control of your free time
-
88+چشم درد
یکشنبه 10 اردیبهشت 1396 23:05
امزوز بدجوری چشم درد گرفتم انگاری هیچ جا رو نمیبینم که خیلی بده فکر کنم بخاطر ترجمه های زیادیه که نوشتم برای 31 اردیبهشت وقت دکتر گرفتم از کلینیک نور امیدوارم فردا بهتر بشه وگرنه هیچی دیگه داریم به روز معلم نزدیک میشیم روزم مباررررک
-
87 +ted
یکشنبه 10 اردیبهشت 1396 23:02
امشب هم دوتا فایل ند رو دیدم همزمان با نوشتن تکالیفم Kate Adams: 4larger-than-life lessons from soap operas Lisa Genova: What you can do to prevent Alzheimer's
-
قرعه کشی +86
شنبه 9 اردیبهشت 1396 23:53
امروز روز قرعه کشی سه میلیونی بود پسر یکی از خانوما ب اسم ارشیا اسمارو برداشت که اولین نفرو به منشی داده بودن چون لازم داشت برای جهیزیه ش و وقتی اسمارو در آورد اسم من اولین اسم در اومد یعنی برا خرداد مال من میشه این دومین باری هست که اسمم جز نفرات اوله و این پول برای پس انداز ماشینمه اینم عکس ماشین خوشگلم اینم داخلش
-
85+ted
شنبه 9 اردیبهشت 1396 23:45
طبق معمول اینم دو تا ویدئو تد Susan Cain: The power of introverts Keith Barry: Brain magic
-
84
جمعه 8 اردیبهشت 1396 23:02
روز میخواستم برم استخر ولی نشد یعنی صبح نتونستم از خواب بیدار شم تنبل شدم رفت ولی در عوض پروژه سیاسی رو تموم کردم حدودا 6 صفحه ترجمه کردم و تموم شد فقط مونده کارای ترجمه شفاهی رو بنویسم و برا 5 شنبه هم باید 4 تا سند یعنی 4 صفحه ترجمه کنم و +امتحان اسناد که داریم و پروژه انفرادی رو باید تحویل بدیم غروب ساعت 8 رفتیم با...
-
83
جمعه 8 اردیبهشت 1396 23:01
همین الان دو تا کلیپ ted دیدم و خیلی هم خوب بود Jessa Gamble: Our natural sleep cycle is nothing like what we do now Candy Chang: Before I die I want to ...
-
82
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 21:53
وای خدای من سردرد وحشتناکی دارم ،ی قرص خوردم نمیدونم خوب میشه یانه س شنبه بن کتاب ثبت نام کردم خیلی خوشحالم و میخوام برم ی عالمه کتاب بخرم کتابای قشنگ قشنگ اول از انتشارات پرتقال کلی کتاب انتخاب کردم و بعدم انتشارات نسل نو اندیش بعدم نشر چشمه منتظرم نمایشگاه زودتر شروع شه تا برم کتابای خوب خوب بگیرم +انتشارات جنگل که...
-
81
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 21:52
امروزم طبق قولی که داده بودم دو تا ted نگاه کردم brianlittle و luxnarayan و دیدم
-
80
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1396 12:44
امروز تایم سوم سر کلاس connect 3 مستر .... اومد آبزرو کلاسم خب خیلی یهویی بود در کلاسم باز بود و گف may i منم روم نشد بکم نه گفتم yes و اومد سرکلاسم داشتم کتاب وکب کار میکردم سر موضوع get used to and used to and be used to بودم که ی لحظه بنظر خودم قاطی کردم وجابجا گفتم باز نمیدونم برگشتنی هم یه موتوری افتاد دنبالم...
-
79
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1396 12:18
ز دیشب تصمیم گرفتم که دوباره شروع کنم به دیدن کلیپ های ted خیلی برای لیسنینگ و اسپیکینگ خوبه ، اگه روزی دوتا کلیپ ببینم حتما تاثیر گذاره دیشب یه دونه دیدم Sofia Jawed-Wessel: The lies we tell pregnant women امروز هم این دوتارو دیدم Curtis "Wall Street" Carroll How I learned to read — and trade stocks — in...
-
78
سهشنبه 5 اردیبهشت 1396 10:59
مروز مبعثه وتعطیل تا دیر وقت خوابیدم تو گوگل لیست قینت پیانوهارو چک کردم همشون قیمت بالا ،میخوام پولامو جمع کنم بخرم و یاد بگیرم امروزم طبق معمول ترجمه دارم دیگه حالم از ترجمه بهم میخوره
-
77
سهشنبه 5 اردیبهشت 1396 00:18
امروز حقوق گرفتم و هرچی گرفتمو دادم بابت قرعه کشیام میدونم قرعه کشی خیلی بده و هیچ پولی برا خودم نمیمونه ولی چیکار کنم باید پس انداز کنم ی قرعه کیم 3 تومنه و اون یکی 2 و 600 میخوام پولامو پس انداز کنم تا بتونم برا خودم تا یکی دوسال دیگه ماشین بگیرم الان مهمترین هدفم ماشین خریدنه و بعدش خونه خریدن و بعدش هم میخوام...
-
76
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 09:58
نوشتن بهم انرژی میده وقتی مینویسم تخلیه میشم مثل اینکه که باکسی حرف زنم .....ولی خب نمیخوام با کسی دردو دل کنم و بگم اینارو میام اینجا مینویسم خیلی بهتره،به یکی از بچه ها ی آموزشگاه تلگراممو دادم حالا تا آنلاین میشم سریع بهم پیام میده انگار کار و زندگی نداره ......پشیمونم کرد از این کار امروز کار خاصی ندارم ادامه دادن...
-
75
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 01:07
امشب با خاله م کلی چت کردم تنها کاری که میدونم خیلی خوبه همینه همیشه باهاش حرف میزنم و همیشه اون نصبحتم میکنه من نصیحتش میکنم خیلی خوبه از دوستش برام گفته که شاید با هم ازدواج کنن ولی من از اونجایی که از همه خسیسا متنفرم ایشون هم خسیس هستن نمیدونم یکم امشب ترجمه کردم وکلی هم آهنگ گوش دادم آهنگی که امشب گوش دادم آهنگ...
-
21
شنبه 13 آذر 1395 18:04
امروزم که شنبه بود و کلا دانشگا بودم تا ساعت 1 بعدم اومدم خونه تا ساعت 2:45 که باید میرفتم دانشگاه جلسه ی دوم کلاسام هم خوب بود خداروشکر همه چی خوب و آرومه دانشگاه هم هم درسمو خوب جواب دادم وقتی استادمون سوال میپرسید چقدر احساس خستگی میکنم
-
20
جمعه 12 آذر 1395 21:02
20 امروز صبح تکلیفای شنبه رو انجام دادم ده دقیقه از فیلمو نوشتم و حموم رفتم و کارامو انجام دادم بعدم با مامان و بابا رفتیم یسر خونه خاله مامانم سوغاتی هاشونو دادیم و هم رفتیم خونه عموم ی سر کلا تا ساعت 7 شب بیرون بودیم که بعدش اومدم و کارامو انجام دادم با خاله بزرگه صحبت کردم پسرش روز یکشنبه یعنی 7 آذر ساعت 1 شب بدنیا...
-
19
پنجشنبه 11 آذر 1395 01:09
یشب ساعت 10 از مدیر آموزشگا پیام اومد که امروز آموزشگا تعطیله زیاد خوشحال نشدم چون من فکر میکردم آموزشگاه بازه و هیچ برنامه ای برای امروز نریختم .....امروزم گفتم برم بیرون خرید و لی باز گفتم نه پولامو خرج نکنم و بزارم تا ماه بعد که بتونم گوشیمو عوض کنم خلاصه اینکه کلی کلنجار رفتم ولی هنوزم خونه م و جایی نرفتم زنگ زدم...
-
18
چهارشنبه 3 آذر 1395 23:10
امروز کلا بیکار بودم نه آموزشگا داشتم نه دانشگاه اول صبح رفتم بانک چند تا از کاارای بانکی بابا رو انجام دادم بعدم رفتم فروشگاه یکم خرید کردم اومدم خونه تا ساعتای 2 هیچ کاری نکردم فقط چرت زدم بعدازظهر هم رفتم خرید یه بلوز بافت گرفتم هوا خیلی سرد بود انگار سرما نفوذ میکرد به استخونای پام خیلی سرد بود یعنی واقعا یخ زدم...
-
17
چهارشنبه 3 آذر 1395 23:09
امروز همش سر کلاس خواب بودم دانشگاه ی کلاسمم نرفتم حال نداشتم اومدم خونه ساعت 1 ساعت 4 تا 7 هم آموزشگا بودم با بابا امشب صحبت کردم کاظمین هستن امشب
-
16
دوشنبه 1 آذر 1395 22:17
امروز ساعت 6:10 دقیقه بیدار شدم اول نماز خوندم وبعدم شروع کردم به آماده شدن پالتومو اتو کردم هوا خیلی سرد بود امروز ماشین چقد کثیف شده بود ...یکم دستمال کشیدم بعدم ساعت 7 حرکت کردم سر رام آبجی رو رسوندم مدرسه بعدم خودم رفتم مسیرمو عوض کردم واز ی راه دیگه امروز رفتم چون تو مجله موفقیت که دیروپز خریدم نوشته بود گهگاهی...
-
15
یکشنبه 30 آبان 1395 16:26
امروز ساعت 10 بیدار شدم وقتی صبحونه خوردم شروع کردم کارارو انجام دادم اول حموم رفتم بعدم ظرفارو شستم و بعدم لباسا رو انداختم تو ماشین و همزمان هم غذا گذاشتم و ماکآرانی درست کردم .... خیلی خسته شدم تقریبا ساعت 1:30 بود کارا تموم شد و ی زنگ زدم ب خاله بزرگه ببینم خوبه که جواب نداد خودش زنگ زد گفت داشتم ناهار درست میکردم...
-
14
شنبه 29 آبان 1395 22:05
دیشب تا ساعت 2 داشتم با خاله حرف میزدیم از اینکه چقد دوریم از هم از اینکه چقد احساس تنهایی میکنه این چیزا رو که میشنوم اعصابم خورد میشه میگم کاش میتونستم یکاری کنم که این حس و نداشته باشه وقتی میبینم مادر بزرگم همش نگران ماست و دیشب چقد بهم سفارش میکرد که مواظب خودمون باشیم به خودم میبالیدم ولی چ حیف که ازشون دورم...
-
13
جمعه 28 آبان 1395 17:41
ساعت 7:30 بیدار شدم هی دلم میخواست بیشتر بخوابم ولی ترسیدم خواب بمونم شروع کردم ب آماده شدن امروز مانتو سبز خاصمو پوشیدم ..... برای خودم چای درست کردم و تقریبا ساعت ی ربع به 9 حرکت کردم که قرار شد سرراهم مهدیه رو هم سوار کنم با هم بریم تایم اول کلاس هشتم بودن خیلی خوب بودن البته سر کلاس من دوبار کلمه good رو اشتباهی...